ی از مباحثِ مهمّ در حوزه دینشناسی، مسئلۀ فطرت است. براساس این آموزه، حقیقت انسان، دارای ساختار آفرینش خاصّی است و از آغاز خلقتِ خویش، از میل و شعوری خاصّ نسبت به حقایق نظری و اخلاقی برخوردار است و بر پایه همین زمینۀ اوّلیه، در معرضِ تعلیم و تربیت قرار میگیرد. حال، پرسش این است که آیا این نظریه را میتوان با استناد به برخی مبانی فلسفی، اثبات و موجّه نمود یا نه؟ پاسخ اجمالی این مقاله با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی به این پرسشِ دشوار به این صورت است که به نظر میرسد با استفاده از برخی قواعد و مباحث فلسفی، مثلِ مسبوقیّتِ هر حادث زمانی و تعلّم به استعداد و زمینه قبلی، و تشکیک وجود، و نفخه الهی انگاشتن نفس انسان می توان نظریه فطرت را اثبات و موجّه نمود. طبق این مبانی، هویّت انسان دارایِ زمینه قبلی مناسب برای مواجهه و پذیرش حقایق دینی است و آن زمینه، طبق تشکیک وجود، از شوق و شعورِ متناسب با مرتبه وجودی خود بهرهمند است و بهعنوان نفخه الهی از رنگ و محتوای خاصی برخوردار است. بنابراین انسان با آن زمینه و ساختار، در معرضِ تعلیم و تربیت قرار گرفته و مورد خطاب انبیای الهی قرار میگیرد.
ارسال نظر در مورد این مقاله