منشأ دوگانگی جهان خلقت از نگاه افلاطون بر این مبناست که وی جهان را به دو جهان معقولات (مُثُل، کلیات) و جهان محسوسات (تصویر مُثُل، جزییات) طبقهبندی میکند و از همین رو با طرح نظریه مُثُل و بیان این که مُثُل، حقایق موجودات عالم محسوس و منشأ عالم مادی است، درصدد یافتن توجیهی برای ایدهآلهای فلسفی و اخلاقی خود است.
مُثُل نوری افلاطونی از حیث حقیقت وجود خود، متباین از حقیقت حق نیست اما قائم به ذات او بوده (قیام صدوری) و در واقع از لوازم ذات و صفات الهی است.
تعابیر و استدلالهای مختلف ملاصدرا دربارۀ مُثُل، نوع رابطه مُثُل با ذات و صفات الهی را بیان میکند. اگر چه اعیان ثابته با مُثُل عقلیه افلاطون شباهتهایی دارند تفاوتهای مهمی نیز دارند.
کلیت نظریه مُثُل مورد قبول فلاسفه اسلامی است، ولی ملاصدرا معتقد است هیچ یک از فلاسفه اسلامی آن گونه که شایسته است نتوانسته نظریه مُثُل را درک کند. وی بر مبنای اصول فلسفی خود و با استمداد از براهینی همچون دلیل ادراک و حرکت جوهری، َسعی در اثبات تلقی خود از این نظریه میکند.
نگارنده در این مقاله میکوشد با بررسی تأویلهای فلاسفه اسلامی از نظریه مُثُل و بیان دلایل ملاصدرا در اثبات این نظریه، رابطه نظریه مُثُل با اعیان ثابته ملاصدرا را روشن سازد.
ارسال نظر در مورد این مقاله