در تاریخ فلسفه نقش اساسی خیال در ادراک بشری، به عنوان واسطهٔ بین احساس و عقل مغفول مانده است. اغلب خیال وابسته به عالم حس و امری ذهنی و موهوم شمرده شده است. هر چند خیال یکی از اولین قوای نفس است که شناخته شده است اما وظیفه آن تنها حفظ و تمثل محسوسات در زمان غیب آنها بیان شده است. صدرالمتألهین با اقامه براهین متعدد تجرد برزخی خیال را اثبات کرده و در مراتب سهگانه ادراک، نقشی اساسی و مهم برای خیال تبیین نمود. بنابراین خیال فقط یک خزانه نیست که صور محسوسات را بایگانی کند یا ادراک یک سری تخیلات واهی و کاذب را عهدهدار باشد؛ بلکه خیال متکفّل ادراک امور واقعی و حقیقی در عالم خیال میباشد.
هرچند ابن سینا بر مادی بودن خیال تأکید کرده و براهینی در اثبات آن ذکر میکند؛ اما دقت و تأمل در کلمات وی ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که ایشان در صدد نفی تجرد تام عقلی خیال میباشد که این مورد اتفاق است. افزون بر آن که بعضی بیانات وی نیز ناظر به تجرد خیال میباشد.
ارسال نظر در مورد این مقاله